مجله علمی خبری اینفو
معنی نام مسيحا
مسيحا : 1- (= مسيح)، ( مسيح. 1) [در قرآن مجيد كلمه «مسيح» آمده و الحاق حرف «ا» در پايان كلمه مسيح از تصرف فارسي زبانان است كه بعضي گويند آن (الف) علامت تعظيم است].
معنی نام مُشير
مُشير : (عربي) (در قديم) آن كه در كارها با او مشورت ميكنند، مشورت كننده، راي زننده.
معنی نام مِصباح
مِصباح : (عربي) (درقديم ) چراغ.
معنی نام مصدّق
مصدّق : (عربي) 1- گواهي دهنده به درستي كسي يا چيزي؛ 2- (در حقوق) آن كه از طرف اصحاب دعوا انتخاب ميشود تا اظهار نظر يا شهادت او از ماوقع براي طرفين حجت باشد؛ 3- (در فقه) مأمور وصول زكات؛ 4- (اَعلام) مصدق: شهرت محمّد مصدق: [حدود 1261-1346 شمسی] دولتمرد و سياستمدار ايرانی، دکتر حقوق، وزیر دارایی [1300 شمسی] و نمایندهي مجلس شورا از تهران [1302-1307 ؛ 1322-1328 شمسی] از مخالفان سلطنت رضاشاه، رهبر نهضت ملی کردن نفت ایران، بنیانگذار جبههي ملی ایران [1329 شمسی]، نخست وزیر [1330-1332 شمسی]. بر اثر کودتای 28 مرداد زندانی و سپس به روستای احمدآباد تبعید شد.
معنی نام مصطفي
مصطفي : (عربي) 1- (در قديم) برگزيده، صاف كرده شده؛ 2- (اَعلام) 1) از القاب حضرت رسول اكرم محمّد ابن عبدالله(ص)؛ 2) نام چهارتن از شاهان عثمانی. مصطفای اول: شاه [1026-1027 ؛ 1031-1032 قمری]، که به علت عقب ماندگی ذهنی از سلطنت خلع شد [1027 هجری] ولی دوباره سپاهیان ینی چری شوریدند و او را به سلطنت برداشتند. [1031 هجری]، تا اینکه درباریان بار دیگر او را خلع کردند. مصطفای دوم: شاه [1106-1115 قمری]، که در زمان او ترکان در اروپا شکست خوردند و مجارستان و بخشی از دهستان را از دست دادند و شاه سرانجام خلع شد. مصطفای سوم: شاه [1171-1187 قمری]، در زمان او روسها رومانی و کریمه را از تصرف ترکان بیرون کردند. مصطفای چهارم: شاه [1222-1223 قمری]، که به وسیلهي مرتجعان بر سر کار آمد و در جریان یک شورش معزول و اندکی بعد کشته شد.
معنی نام مُصلح
مُصلح : (عربي) آنكه با خير انديشي و نيكوكاري به مردم كمك ميكند و مشكلات آنها را برطرف ميسازد، در مقابلِ مفسد.
معنی نام مُصيب
مُصيب : (عربي) 1- (در قديم) آن كه حقيقت امري را دريافته است؛ 2- درستكار، صواب كار، در مقابلِ مخطي.
معنی نام مَظاهر
مَظاهر : (عربي) (جمعِ مَظهَر)، جلوهها، نشانهها.
معنی نام مُظفر
مُظفر : (عربي) 1- پيروز، غالب، موفق؛ 2- (در حالت قيدي) با پيروزي و موفقيت.
معنی نام مَظهر
مَظهر : (عربي) 1- نماد، نشانه؛ 2- محل تجلي، تجليگاه؛ 3- (در تصوف) شخص داراي ريش انبوه و فراخ و سبلت و چهرهي نافذ.